دردانه من و بابا حمیددردانه من و بابا حمید، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

دردانه مادر

پست سفارشی

سلام آراد شیرینم خدارو هزار مرتبه شکر که سه ماهت تموم شد و وارد چهارمین ماه زندگیت شدی. توی این سه ماه اگر چه حسابی خسته شدم و بدنم خیلی اذیت شد، اما تو روح دوباره به زندگیمون دادی و زیباترش کردی. هر روز شاهد بزرگ شدن و شیرین کاریات هستم و با تمام وجود وابستگیمونو به هم حس می کنم. طوری که نه من طاقت دوری تو رو دارم و نه تو. البته شکی نیست که یکی از دلایل وابستگی تو نیازت به تغذیه است. آرادم پسرم فکر کنم به زودی دندونام خراب بشن !!!! می دونی چرا؟ آخه هر لحظه دوست دارم تو رو در آغوش بگیرم و فشارت بدم ولی خوب نمیشه !!!! منم مجبورم دندونامو بهم فشار بدم که این باعث شده فکم شدید درد بگیره :-):-):-):-):-)  خیلی زیاد نمی خندی. کلی شکلک د...
27 بهمن 1393

ختنه

سلام کوچولوی عزیزم بعد از واکسن دوماهگی یکی از بزرگترین دغدغه های من ختنه کردن تو بود. دکتر اورولوژی نظرش این بود که دو سالگی ختنه بشی. اما کلی سرچ کردم و دیدم متخصصان اطفال میگن بین دو تا سه ماهگی خوبه. واسه همین ۲۰ بهمن واست وقت گرفتم. اما دندون بابایی عفونت کرد و پشیمون شدم. ولی انگار خدا می خواست تو زودتر ختنه بشی واسه همین دندون بابایی بهتر شد و رفتیم پیش دکتر بزازیان. دکتر جالبی بود. سریع در عرض یک ربع ختنه می کرد. تمام وقت من داشتم بیرونو نگاه می کردم گریه می کردم و تمام بدنم می لرزید. اما تو عزیز دل من یه کوچولو گریه کردی. ماشالله پسرم تا رسیدیم خونه بی حسی از بین رفته بود و جیغ زدنات شروع شد. عزیز هم اومد پیشمون تا کمک مامانی با...
21 بهمن 1393

کوتاهی مو

  سلام پسر عزیزم دو روز پیش بابایی موهاتو کوتاه کرد. خیلی خیلی بامزه شدی. انصافا کار خیلی سختی بود. پشت گردنت یه کوچولو قرمز شد. آخه وول خوردی و نوک قیچی گردنتو گرفت.  مبارک باشه عزیزم. فکر می کردم موهات بریزه اما تا حالا که نریخته.  خداروشکر که اومدی به زندگیمون خدا حفظت کنه آراد عزیزم ماشالله لا حول و لا قوه الا بالله امروز دختر دایی کوچولوت به دنیا اومد. قدمش مبارک باشه. داییت خیلی خوشحال بود. ایشالله بتونیم به زودی ببینیمشون.   ...
13 بهمن 1393
1